الینا خانمالینا خانم، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

خاطرات من وبابایی ودخترقشنگمون

هفت ماهگیت عزیز دلم مبارک

عزیز دل مامان هفت  ماهه که توی وجودمی با همه این سخته ی های که کشیدم همه روز هاش برام قشنگ بود چون نتیجه این روزای سختم داره بهم نزدیک میشه ومن به امید دیدن اون شکل ماهت این روزا رو تحمل میکنم. خدا رو شکر ماه هفت خیلی اذیت نشدم خوب دیگه شما خانم تر شدی بزرگ تر شدی الهی فدای اون تکونات بشم که اینقدر بهشون عادت  کردم ...
30 آذر 1392

بابایی عاشقته

دختر قشنگم خدایا تو را سپاس چه احساس باشکوهی است پدر شدن و چه زیباتر وقتی خدا دست نوازش   برسرت بکشد و تو را پدر بخواند... و برایت همدمی چون یک دختر بخواهد. انا   اعطیناک الکوثر... سوره کوثر، اجابت دعا... امروز من چقدرخوشبختم. دنیای   آرزوهای من، دنیای کودکانه ام... همیشه مات و مبهوت دخترکانی می شدم   که پیراهن گل گلی شان رادر مقابل چشمانم تاب می دادند... خدااای من ...   ومن عاشق تر از هر روزنگاهشان می کردم. چطور می توانم قدردان این همه   لطف باشم. این همه برکت و نعمت... بهار که بیایددلمان بهاری می شود با        شکو...
5 آذر 1392
1